قالب وبلاگ

ميگويند خدا تنهاست,من كه خدا نيستم,پس چرا تنهايم.

دلم امشب قلندر وار گشته

به روی خواب درها را ببسته

دلم امشب هوای وصف کرده

تمایل از برای وصل کرده

قلم با ناتوانی قصد کرده

خجالتها بریزد روی پرده

برای خاطر بسیار زحمت

که بنهاده به دوش کوه غیرت

نگارم از برای تو پدر جان

تو که خوبی و ناز و بهتر از جان

پدر جان خوب دانم ناسپاسم

نیم لایق تورا حق نا شناسم

خجل از بارها خردی که کردم

دو صد نادم ز نا اهلی که کردم

پدر٬ای ریشه ام٬ای اصل پاکم

پدر٬ای کوه همت٬تکیه گاهم

تو که در گردش این چرخ گردون

ز نا مردی نامردان دلت خون

پدر٬ای با اصالت٬کوه طاقت

یگانه اسوه ی صد استقامت

پدر ای شمع بزم خا نه ی ما

چراغ روشنی بخش شب ما

پدر ٬ای آنکه عمرو لذتت را

طبق کردی برای خاطر ما

پدر ای باغبان باغ احساس

به پای هر قدومت فرشی از یاس

پدر٬ای مهربان یار شکسته

دل نازت ز جور ما شکسته

پدر٬دانم که بودم بی مروت

همی دانم شکستم من حقوقت

کنم کوته پدر حرف دلم را

کنم سفره برایت این دلم را

من از موی سپیدت شرمسارم

بود هرتار مویت سایه سارم

تو نافرمانی این دخت دلگیر

زجهل و خامی و باد سرش گیر

از این گویند که بخشش از بزرگان

که لاعقلی ندارند همچو خردان

من نادم ببخشا چون بزرگی

خردمندی نمی در بهر خردی

عزیز مهربان٬جانم فدایت

دوصد بوسه روای خاک پایت

[ یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:, ] [ 23:36 ] [ ميلاد ]

 

دست هاي پر توانت ، هميشه بزرگ ترين حامي زندگي ام بوده .

 

آغوش امن تو بهترين جا براي فراموشي غم هاي زندگيم

روزت مبارک پدرم، دوستت دارم

 

 

 


از هميجا به پدر ناززنين خودم و همه پدرهاي دنيا و مردان با عزت و

با غيرت تبريك ميگم...رووووزتون مبارك گل پسسسرا

[ یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:, ] [ 23:28 ] [ ميلاد ]

من گمان می برم ای دوست تو خود گم کردی
هیچ کس در ره نیست...
نه به مینای صدف در دل دریای کبود..
و نه در روزنه هایی که به شفافی روزی که به آتی پیوسته است..
و نه حتی ربی که ازل را به عدم کوک زده
تا که خلقت بندد
رج به رج تار به پود قالی چشم به راه
از میان چار چوب پنجره با نقش ماه
در هم آغوشی تنگا تنگ_ تیرگی ها و سکوتی ممتد, از قدم رهگذران
چشم تو راه گذر گم کرده
خارج از ره شده,
خرقهء کیست؟کجا هست؟ و چه می خواهد را بر تن چشمان کرده
سایه سار از شهره بی نامی می خواهد
جسم چشم عریان کن
پنجره را رد کن و مه در ولوله ی اختر ها بی خود کن
سوی دریایی رو ,که به دیوار اتاقت موجش می کوبد
جذر و مد ها و تلاطم ها را, در پس آینه بین
چشم در چشم غزل واره ی خود خیره نما
شاید آنجا خبر گمشده ای را بدهند
شاید آنجا به جوابت برسی..
از یقه ی پنجره ی عشق چه را می طلبی!!
من گمان می کنم ار ما خودمان گم نشوییم
چشم به راه یه مسافر
لب آن جاده که لبریز شد از منتظران
خیره و مات و پر از تشویش_
چه کنم؟یا که چگونه؟ ز کجا؟ یا تا کی؟!!
لحظه ای منگ و ز یک ثانیه غافل نشویم
آری انگار تو از پنجره ی عشق نگاهی خواهی
که تراوش ز دو چشم مستت می کندو لبریز از پاسخهاست
تو همان گوهر غلطات در دل یک صدفی,در ته دریای کنون

[ یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:, ] [ 23:15 ] [ ميلاد ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

برای تبادل لینک هوشمند ابتدا من را با عنوان :

ميگويند خدا تنهاست,من كه خدا نيستم,پس چرا تنهايم...!!!

 و آدرس:

 charan2parand.LXB.ir

لینک نمایید .سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.با تشکد از شما بازدید کننده ی عزیز... 





امکانات وب